به گزارش مجله خبری نگار،تولارمی یک بیماری عفونی است که عامل آن فرانسیسلا تولارنسیس میباشد. این عامل یک باسیل گرم منفی است که معمولا از حیوانات مبتلا یا حشرات ناقل به انسان منتقل میشود. این بیماری غالبا به صورت یک جراحت اولسراتیو در محل ورود میکروب همراه با تورم غدد لنفاوی ناحیهای یا لنفادنوپاتی ظاهر میشود. تولارمی همچنین ممکن است به صورت عوارض پنومونی، لنفادنوپاتی موضعی، و یا تب و ناراحتی عمومی بدون عوارض یاد شده تظاهر نماید. عفونتهای بدون علامت بالینی نیز گاهی به علت فرانسیسلا تولارنسیس ایجاد شده اگر چه چنین فرمی از بیماری کمتر اتفاق میافتد.
فرانسیسلا تولارنسیس برای اولین بار از جوندگان توسط McCoy در سال ۱۹۱۲ و از انسان توسط Wherry جدا شد. دکتر ادوارد فرانسیس که نام جنس میکروب عامل بیماری تولارمی به اسم وی نامگذاری شده است در رابطه با روشن نمودن نقش کنهها و حشرات ناقل و اهمیت خرگوش به عنوان حیوان میزبان و اطلاعات اولیه در مورد این بیماری مطالعات ارزندهای انجام داده است.
فرانسیسلا تولارنسیس میکروب کوچک، غیر متحرک و گرم منفی است که به سختی رنگ میپذیرد. این میکروب در محیطهای کشت متداول به خوبی رشد نمیکند ولی در حیوانات آزمایشگاهی (موش، خرگوش و خوکچه هندی) یا در محیطهایی که حاوی گلوکز، سیستئین و سرم باشند ممکن است رشد نماید. در آزمایشگاههای میکروب شناسی معمولا برای جدا کردن این میکروب به خاطر خطرات بیماریزایی وحدت عفونت زایی آن برای انسان کوشش زیادی به عمل نمیآید. از طرفی به علت راحت و قابل اعتماد بودن روشهای سرولوژیکی برای تشخیص بیمرای نیاز مبرمی برای جدا کردن میکروب از موارد مشکوک انسانی در آزمایشگاه احساس نمیشود.
پژوهشگران بر اساس انتشار جغرافیایی تولارمی، واکنشهای تخمیری و حدت عامل بیماری دو نوع میکروب فرانسیسلا تولارنسیس تشخیص داده اند:
۱- تیپ Jellison- A سویهای است از فرانسیسلا تولارنسیس که گلیسرول را تخمیر میکند و تولید سیترولین اوره ایداز مینماید. تیپ A دارای حدت بسیار زیاد است و برای خرگوش و انسان فوق العاده بیماریزا میباشد. این تیپ بیشتر در امریکای شمالی جدا شده است.
۲- تیپ Jellison- B که معمولا برای خرگوش بیماریزا نیست و در انسان نیز بیماری خفیفی ایجاد میکند. تیپ B در همه نقاط دنیا منتشر است. سویه تیپ B میکروب قادر به تخمیر گلیسرول نمیباشد و سیترولین اوره ایداز تولید نمیکند.
پادگنهای فرانسیسلا تولارنسیس دارای مواد پلی ساکاریدی است. پادگن پروتئینی این میکروب با پادگن میکروب بروسلا ایجاد واکنش منقاطع مینماید. میکروب فرانسیسلا تولارنسیس حاوی اندوتوکین است که فعالیت بیولوژیک آن شبیه به سایر باکتریهای گرم منفی میباشد.
تولارمی در انسان معمولا در اثر تماس با حیوانات آلوده و حشرات ناقل ایجاد میشود اگر چه عفونتهای ناشی از کار در شرایط آزمایشگاه نیز به وجود میآید. در برخی کشورها از جمله آمریکا اغلب موارد تولارمی انسانی در اثر تماس با خرگوشهای آلوده و کنهها بروز مینماید. میکروب عامل بیماری تولارمی تاکنون از یکصد نوع حیوان جدا شده است مهمترین حیواناتی که فرانسیسلا تولارنسیس از آنان گزارش شده عبارتند از: روباه، مینک، راسو، سنجاب، سگ، گربه وحشی و اهلی، جوجه، قرقاول، کبک، موش خانگی، موش صحرایی، مار، گوزن، گاو و گوسفند و سرانجام برخی از بندپایان از قبیل شپش، ریشه و کنه. عفونت مکن است در کنهها از طریق تخمگذاری به کنهای نسل بعد نیز عبور نموده و مدتها در نسلهای بعدی این میزبان باقی بماند. در سال ۱۹۸۱ به بعد رو به افزایش بوده است. تولارمی بیشتر در مردان دیده میشود و افرادی که بیشتر مبتلا میگردند عبارتند از: شکارچی ها، قصابان، کشاورزان، چوپانان، دامداران، دامپروران به خصوص پرورش دهندگان مینک (حیوانی با پوست قیمتی) و سرانجام تکنسینهای آزمایشگاهها.
اولین راه عفونت یا آلودگی فرانسیسلا تولارنسیس راه جلدی است. بریدگیهای جزئی و خراشهای پوست انسان ممکن است در موقع پوست کندن حیوانات آلوده راه ورود میکروب را فراهم نماید. گزش کنه آلوده به میکروب مولد بیماری ممکن است انسان را مبتلا نماید. همچنین عفونت تولارمی امکان دارد در اثر نفوذ میکروب از راه مخاطات چشم، استنشاقی و دستگاه گوارش به انسان سرایت نماید.
در انسان تعداد بسیار کمی از میکروبها یعنی حدود ۱۰ تا ۵۰ میکروب کافی است که از راههای جلدی و استنشاقی بیماری ایجاد نماید ولی تعداد زیادی میکروب لازم است وجود داشته باشد تا بتواند از طریق گوارشی بیماری ایجاد کند.
دوره کمون بیماری به طور متوسط بین ۳ تا ۵ روز است ولی این دوره امکان دارد در برخی موارد کوتاهتر بوده و به یک روز هم تقلیل یابد و این در مواقعی میباشد که مقدار زیادی میکروب وارد بدن شود. البته دوره کمون حداکثر تا ۱۰ روز نیز دیده شده است. زمانی که میکروب از راه مخاطات یا پوست وارد بدن میگردد به نحو مشخصی ابتدا موجب تورم غد لنفاوی ناحیه میشود یعنی از این راه در بدن انتشار مییابد.
غدد لنفاوی بسیار متورم میگردند و به صورت فرم اولسروگراندولاز در میآیند که در ۸۰ درصد موارد چنین است و دژپیههای لنفاوی مانع گسترش عفونت در تمام بدن میشوند. چنانچه تعداد میکروبهای تزریق شده در بدن به مقدار زیاد باشد و یا سیستم دفاعی بدن به قدر کافی آمادگی نداشته باشد میکروب در جریان عمومی خون وارد میشود و از طریق سلولهای بیگانه خوار یا گلبولهای سفید عفونت به سیستم رتیکولوآند و تلیال نفوذ میکند.
در عفونتهای تجربی ابتدا کانونهای نکروتیک همراه با انتشار پلی مورفونوکلئرها (تجمع گلبولهای سفید چند هستهای یا نوتروفیل ها) ممکن است در مقاطع غدد لنفاوی، طحال و کبد مشاهده شوند. در نتیجه واکنش التهابی عمدتا به صورت افزایش مونوسیتها (گلبولهای سفید تک هسته ای) بروز نموده که ممکن است همراه و یا بدون سلولهای غول پیکر و گرانولومائی باشد. تجمع و تمرکز این نوع سلولهای التهابی امکان دارد موجب بروز آبسه و تشکیل جراحات گرانولوماتوز ناحیهای شود.
تولارمی ریوی ممکن است متعاقب استنشاق عوامل بیماریزا از طریق دستگاه تنفس و یا در اثر انتشار میکروبها از طریق گردش خون در ریهها ایجاد شود که در چنین مواردی از نظر آسیب شناسی کانونهای ادماتوز، نکروزهای آلوئولی و یک نوع التهاب و آماس ریوی که همراه با تشکیل مواد فیبرینی و تجمع گلبولهای سفید چند هستهای میباشد در مقاطع ریوی ظاهر میگردد. همچنان که مراحل ذات الریه یا پنومونی ناشی از تولارمی توسعه مییابد تدریجا سلولهای پلی مورفونوکلئر با سلولهای تک هستهای یا مونوسیتها جایگزین میشوند.
اگر چه آبسههای ریوی یا کبدی شدن ریه در پنومونیهای ناشی از تولارمی نادر است ولی انتشار قرینهای سلولهای آماسی در ریه زیاد اتفاق میافتد. همچنین پنومونی لوبار و یا انتشار آماسهای ذات الجنبی ممکن است بروز نماید.
علائم کلینیکی بسته به اینکه عوامل بیماریزای تولارمی در نقطهای از بدن یعنی ناحیه محل ورود به طور موضعی متوقف شده اند و یا اینکه از غدد لنفاوی ناحیهای عبور کرده اند و در تمام بدن هجوم آورده اند، متفاوتند. اولسروگراندولار، گراندولارهای چشمی و احتمالا عوارض گاستروآنتریت ناشی از تولارمی نشانگر فرم موضعی تولارمی بوده و عوارضی از قبیل تولارمی ریوی، فرمهای تیفوئیدی و کریپتوژنیک نشان دهنده فرم عمومی و تهاجمی تولارمی هستند.
تولارمی اولسراگراندولار شایعترین فرم بیماری است که در ۷۵ تا ۸۵ درصد موارد بیماری در انسان گزارش شده است. در این فرم از بیماری جراحات پوستی اولیه همراه با تورم غدد لنفاوی ناحیهای تظاهر مینماید. در محل ورود میکروب، تورم پوستی سفت و التهابی ظاهر میشود که غالبا همراه با خارش خفیف است. این تورم پوستی در ابتدا بدون درد میباشد و ممکن است به همین علت تا موقع ظهور زخم و جراحت پوستی که بعد از ۲ تا ۴ روز ظاهر میشود از نظر مخفی بماند.
قرحهای که در پوست ظاهر میگردد ممکن است دو هفته به طول انجامد تا در آن ترمیم ایجاد شود و غالبا زمانی که بیمار به علت تورم و درد غدد لنفاوی ناحیهای پزشک مراجعه میکند و تب نیز ظاهر میگردد ممکن است پزشک با توجه به سوابق شغلی و تماس وی با منبع عفونت به این بیماری مشکوک شود. تقریبا ۸۰ تا ۹۰ درصد بیماران تولارمی که در اثر تماس نزدیک با خرگوش آلوده شده اند عوارض آدنوپاتی شمی و یا تورم غدد لنفاوی ناحیه کتفی نشان داده اند که تصور میرود در چنین شرایطی میکروب فرانسیسلا تولارنسیس از طریق جراحات و خراشهای جلدی، دست و بازوهای فردی که با پوست آلوده خرگوش تماس داشته است وارد بدن شده است.
برعکس در ۶۰ تا ۷۰ درصد موارد بیمارانی که در اثر تماس با کنه دچار تولارمی شده اند غدد لنفاوی ناحیه کشاله ران دچار تورم شده اند که معمولا با زخم جای نیش کنه در حوالی نشیمن گاه همراه میباشد. لمفادنوپاتی عمومی در تولارمی ناشی از نه بسیار کمتر از تولارمی ناشی از تماس با خرگوش گزارش شده است.
این موضوع شاید دلیلی باشد بر اینکه در تولارمی با منشاء کنهای کمتر میکروب در خون وجود دارد. تورم غدد لنفاوی دردناک در فرمهای اولسروگراندولار زیاد دیده شده است که امکان دارد با تب شدید تا ۴۰ درجه سانتی گراد در شخص مریض همراه باشد. از غدد لنفاوی مبتلا گاهی اوقات ممکن است چرک و ترشحاتی خارج گردند که در چنین مواردی میکروب زنده فرانسیسلا تولارنسیس امکان دارد در اثنای سومین تا چهارمین هفته آدنوپاتی از کشت ترشحات غدد لنفاوی جدا شود.
ورود میکروب از راه چشم ممکن است منتج به تولارمی فرم چشمی در انسان شود. در این سندرم بیمار از درد شدید چشم شکایت میکند تورم و پر خونی چشم و ورم ملتحمه چشم، ترس از نور، ریزش زیاد اشک و ترشحات چرکی چشم که غالبا معالجه نمیشود ممکن است از علائم دیگر تولارمی فرم چشمی باشد.
زخم قرنیه و همچنین سوراخ شدگی پرده قرنیه ممکن است اتفاق افتد. آدنوپاتی ناحیهای شامل تورم و التهاب غدد لنفاوی بناگوشی و تحت فکی مکن است با علائم فوق الذکر همراه باشد.
تولارمی فرم گوارشی به ندرت اتفاق میافتد و ممکن است متعاقب بلع تعداد بسیار زیادی میکروب یعنی بیش از یکصد میلیون میکروب فرانسیسلا تولارنسیس حادث شود که در این صورت بیمار علائمی از قبیل تب، اسهال، حالت تهوع، استفراغ و دردهای ناحیه شکم و گاهی خونریزیهای روده همراه با جراحات رودهای و تورم شدید غدد لنفاوی مزانتریک از خود نشان خواهد داد.
فرمهای تهاجمی بیماری تولارمی ممکن است با تب شدید حضور میکروب در خون لمفادنوپاتی عمومی، بزرگ شدگی طحال و کبد همراه با درد شدید در موقع لمس این دو عضو، سردرد، دردهای عضلانی، حالت تهوع و مسمومیت خونی شدید تظاهر نماید.
اصطلاحات اشکال کریپتوژنیک و یا تیفوئیدی تولارمی به نوعی از تولارمیهای تهاجمی بر میگردد که هیچ گونه علامتی از محل ورود میکروب در بدن آشکار نیست. عوارض ثانویه غیر منتظرهای که در بیماری تولارمی انسان اتفاق میافتد عبارتند از: تورم پردههای اطراف قلبی، تورم پردههای مغز، تورم نسوج درون قلبی، تورم صفای، تورم و التهاب آپاندیس و سرانجام استئومیلیت.
تولارمی فرم ریوی ممکن است ناشی از انتشار باکتریهای فرانسیسلا تولارنسیس در خون باشد که از موضع نفوذی میکروب در بدن یا از طریق استنشاق اجرام بیماریزا از راه تنفسی ایجاد میشود. گرفتاریهای ریوی ممکن است در ۱۰ تا ۱۵ درصد بیماران به صورت قرحههای ریوی ظاهر شوند و در ۳۰ تا ۵۰ درصد بیماران اشکال ریوی به صورت تولارمی کریپتوژنیک و یا تیفوئیدی تظاهر نمایند. در تولارمی فرم ریوی سرفههای کوتاه، خشک و بدون خلط همراه با تنگی نفس، درد و ناراحتی سینه در ناحیه جناغی، به اضافه علائم تب و لرز، کسالت عمومی و ضعف ظاهر میشوند. در پرتونگاری از سینه لکههای انتشاری که به طور دو طرفی همراه با علائم لمفادنوپاتی مرکزی ریهها مشخص است و همچنین علائم ذات الجنب، انتشار پردههای جنبی و به ندرت آبسههای ریوی ممکن است مشاهده شوند.
آزمایشهای معمولی در تولارمی چندان تعیین کننده نیستند. لوکوسیتوز کمتر اتفاق میافتد و میزان سدیمانتاسیون گلبولهای قرمز هم معمولا در حد طبیعی است به استثنای بیمارانی که فرم تیفوئیدی تولارمی را همراه با مسمومیت عمومی نشان میدهند. اگر چه عامل بیماری ممکن است از نمونههای کلینیکی جدا شود ولی اغلب آزمایشگاههای میکروبیولوژی به خاطر بالا بودن خطر عفونت زایی میکروب در آزمایشگاه اقدام به کشت و جدا کردن میکروب نمیکنند. در هر حال چنانچه بخواهند میکروب فرانسیسلا تولارنسیس را از بیمار جدا کنند بهترین نمونههایی که برای این منظور به کار میروند آب دهان، خلط و ترشحاتی هستند که بعد از پونکسیون و آسپیراسیون غدد لنفاوی و کشت در محیطهای اختصاصی به دست میآیند.
آزمایش پوست برای تشخیص تولارمی معمولا قبل از آنکه میزان پادتن جمع کننده در خون در سطح تشخیصی حضور داشته باشد مثبت است. در آزمایشهای پوستی میکروب کشته شده و یا عصاره آنتی ژن در حین هفته اول بیماری به کار میرود. آزمایش پوست برای تشخیص تولارمی مشابه واکنش آلرژیهای تاخیری است که در تشخیص بیماری سل نیز به کار میرود. واکنش آزمایش پوست حتی بعد از آنکه پادتنهای جمع کننده تولارمی در سطح خون قابل تشخیص نیستند مثبت باقی میماند. آزمایش اگلوتیناسیون تولارمی روش انتخابی برای تشخیص موارد مشکوک تولارمی است. پادتنهای جمع کننده فرانسیسلا تولارنسیس معمولا بعد از دومین هفته بیماری در خون ظاهر میشوند.
افزایش تیتر پادتن در حدود ۱۶۰ یا بالاتر نشان دهنده وجود عفونت با فرانسیسلا تولارنسیس میباشد. در اشکال حاد بیماری تولارمی تیترهای بیش از ۶۴۰ نیز چندان غیر عادی نیست و تیترهای بالاتر از ۱۶۰ ممکن است حتی تا سالهای بعد در خون بیمار مبتلا به تولارمی وجود داشته باشد.
برای انجام آزمایشهای اگلوتیناسیون از میکروب فرانسیسلا تولارنسیس که به وسیله فرمالین کشته و ثابت شده است استفاده میشود. البته واکنشهای متقاطع با میکروبهای بروسلا و یا پروتئوس نیز با به کار بردن این روش ممکن است مشاهده شوند. ولی به هر حال افزایش سطح تیتر پادتن فرانسیسلا تولارنسیس به طور اختصاصی که ممکن است همراه با واکنش متقاطع با هر سه نوع پادگن میکروبهای فوق الذکر مشاهده شود نشان دهنده مثبت بودن نتیجه آزمایش میباشد. آسپسراسیون غدد لنفاوی مبتلا به تولارمی به منظور انجام مقاصد تشخیصی چندان توصیه نمیشود، زیرا در ضمن انجام آزمایش امکان آلودگی و خطرات بهداشتی وجود دارد مضافا به اینکه به خاطر راحتتر بودن انجام آزمایش سرولوژیک و همچنین بی خطر بودن آن روش سرولوژیکی بیشتر توصیه میشود.
تولارمی اولسروگراندولار مهمترین فرم تولارمی است که بایستی در تشخیص افتراقی بیمارانی که علائم تب و لمفادنوپاتی دارند مورد توجه قرار گیرد. بیماری تولارمی بایستی از بیماریهای مشمشه، تب ناشی از گاز گرفتگی موش، اسپروتریکوز و لمفانژیتهای ثانویه متعاقب جراحات پوستی اتفاق میافتد و میزان تورم غدد لنفاوی ناحیه ای، ارتباط نسبی با ضایعات اولیه پوستی دارد در حالی که در تولارمی لنفادنوپاتی ناشی از گاز گرفتگی گربه و لنفوگرانولومای آمیزشی میزان ارتبطا نسبی بین تورم غدد لنفاوی ناحیه و شدت ضایعات اولیه وجود ندارد و چه بسا که تورم و بزرگ شدگی غدد لنفاوی در این سه بیمرای بسیار زیادتر از حد معمول باشد.
اشکال بالینی کریپتوژنیک و تیفوئیدی تولارمی بسیار شبیه به علائم عفونتهای مونونوکلئوز فرم ریوی تولارمی و پنومونیهای نامشخص با عوامل دیگر میباشند.
تاریخچه بیماری از نظر تماس مریض با حیوانات و حشرات ناقل ممکن است نکته مهمی در تشخیص بیماری باشد اگر چه برخی بیماران احامال تماس با حیوانات را انکار میکنند و این موضوع بایستی در تاریخچه بیماری مورد توجه قرار گیرد.
استرپتومیسین داروی انتخابی برای درمان تولارمی میباشد. بیمارانی که روزانه یک گرم استرپتومیسین به طور داخل عضلانی به آنان تزریق شده است معمولا طی یکی دو روز بهبود حاصل نموده و تب و سایر علائم بیماری در آنان رفع میشود. درمان با این دارو بایستی به مدت ۷ تا ۱۴ روز ادامه یابد و معمولا پنج تا هفت روز بعد از رفع تب تجویز دارو ادامه مییابد. با این برنامه درمانی معمولا عود بیماری دیده نمیشود. علی رغم بهبود ظاهری تولارمی و رفع تب و ناراحتیهای عمومی معمولا طبیعت اولیه جراحات جلدی و غدد لنفاوی همچنان باقی میماند که در پارهای موارد ممکن است عمل جراحی و شکافتن غدد لنفاوی و ضایعات پوستی و خروج چرک و ترشحات موجود در این غدد مورد نیاز باشد.
آنتی بیوتیکها یدیگر از قبیل جنتامیسین و کانامیسین نیز برای معالجه تولارمی موثر واقع میشوند. همچنین کلرامفینکل و تتراسیکلین نیز موثرند هر آینه با تجویز تتراسیکلین یا کلرامفینکل عود بیماری بیشتر دیده شده است به خصوص در مواقعی که دوره درمان از هفت روز بعد از بروز علائم بیماری آغاز شده باشد.
تولارمی اساسا یکی از بیماریهایی است که از حیوانات آلوده و حشرات ناقل به انسان سرایت میکند. در مناطقی که میزان شیوع بیماری بالاست بایستی کوششهایی در زمینه از بین بردن کنه ها، پشهها و سایر حشرات ناقل بیماری به عمل آید. شکارچیان و کسانی که برای حیوانات تله گذاری میکنند بایستی در موقع تماس با حیوانات از دستکش استفاده نمایند و در موقع پوست کندن حیوانات شکار شده به خصوص خرگوشها نهایت دقت را از نظر پیشگیری از انتقال بیماری به عمل آورند. کارکنان آزمایشگاهها که با این میکروب تماس دارند بایستی اقدامات بهداشتی لازم را به خصوص از نظر ابتلا از طریق استنشاقی و یا جلدی به عمل آورند.
واکسنهای کشته شده و یا تخفیف حدت یافته باری پیشگیری از تولارمی تهیه شده اند اثر واکسنهای زنده تخفیف حدت یافته فرانسیسلا تولارنسیس که برای پیشگیری بیماری تهیه شده است به مراتب بهتر از واکسنهای کشته شده میباشد.
باید دانست که مصرف واکسنهای زنده تخفیف حدت یافته میزان پادتنهای جمع کننده را در خون افزایش میدهد و در موقع انجام آزمایشهای پوستی واکنش مثبت کاذبی مشاهده میشود. ایمنی حاصل از این نوع واکسنها دائمی است و نیاز به تجدید واکسیناسیون سالانه و یادآور نمیباشد.
در کشورهایی کهاین واکنش تهیه شده است تنها در مورد افرادی به کار میرود که با حیوانات تماس دارند مثل شکارچیان، کارکنان آزمایشگاهها، دامپروران و دامپزشکان و در کسانی که از این واکسنها برای پیشگیری استفاده میشود. معمولا بیماری تولارمی بروز نمیکند و یا اگر هم این چنین افرادی مبتلا شوند حدت بیماری در آنها بسیار کم میباشد و تنها تب خفیفی ممکن است برای چند روز به آنان عارض شود.
بررسی میزان شیوع تولارمی در انسان و در جامعه حائز اهمیت میباشد. تب، بی اشتهایی، کاهش وزن، ناراحتی و کسالت عمومی ممکن است برای ماهها در بیمارانی که با آنتی بیوتیک مناسب تحت درمان قرار نگرفته اند دوام داشه باشند. میزان تلفات ناشی از بیماری تولارمی در انسان در افرادی که تحت درمان قرار نگرفته اند تا ۶ درصد گزارش شده است. در ۳۰ درصد بیماران عوارض تنفسی به خصوص ریوی در اشخاصی که تحت درمان قرار نگرفته اند دیده شده است. با درمان سریع و صحیح تلفات ناشی از این بیماری در انسان بسیار نادر میباشد. ایمنی نسبی متعاقب ابتلا به بیماری تولارمی در افرادی که از این بیماری بهبود یافته اند ایجاد میشود
منبع:اینفو